گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 34 ]...



ص : 114
( وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَۀِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ ( 34
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَۀِ: و یاد بیاور اي پیغمبر زمانی را که فرمودیم ملائکه را، اسْجُدُوا لِآدَمَ: سجده کنید آدم را، سجده تعظیم و تکریم،
نه بر وجه عبادت زیرا سجده به عنوان عبودیت و پرستش، خاصه ذات الهی. و غیر خدا را جایز نیست. و این سجده تعظیم ملائکه
نسبت به آدم علیه السلام به سبب آن بود که انوار مقدسه حضرت ختمی مرتبت و آل عصمت علیهم السلام در صلب او بود:
صفحه 79 از 303
چنانچه حدیث شریف دلالت دارد بر آن، حضرت علی بن الحسین علیه .« و آدم مشکوة لمصباح نورهم فلما تجلی للملائکۀ خرّت »
السلام از حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم روایت نموده که فرمود: بدرستی که نقل فرمود خدا اشباح ما را از ذروه
عرض به پشت آدم علیه السلام. پس پرسید: پروردگارا! چیست این انوار؟ فرمود: اشباحی است نقل نمودم آنها را از اشرف بقاع
عرش خود به صلب تو، و بدین جهت امر فرمودم ملائکه را به سجده تو، چون محل اشباح واقع شدي. آدم
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 73 ، حدیث دوّم. )
ص: 115
علیه السلام گفت: آشکار فرما ایشان را. خطاب شد: نظر نما به ساق عرش. پس نظر نمود و منطبع شد در عرش صورت انوار اشباح
ما، چنانچه منطبع شود صورت در آینه. خطاب شد: اي آدم! این اشباح افضل خلایق من باشند. این محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و من حمید در افعالم، مشتق ساختم نام او را از اسم خود و این علی علیه السلام و منم علیّ العظیم، مشتق نمودم نام او را از نام
خود و این فاطمه علیها السّلام و من فاطر آسمان و زمین هستم، باز دارم دشمنان او را از رحمت خود روزي که حکم فرمایم و
بازدارم دوستان او را از آنچه ناگوار باشد ایشان را و این حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام، مشتق ساختم نام این دو را از نام
خود. ایشانند بهترین مخلوقات. به سبب ایشان اخذ و عطا نمایم و به واسطه ایشان ثواب و عقاب دهم. پس توسل نما به ایشان در
درگاه من، و هرگاه داهیهاي به تو رسید، آنها را شفیع قرار ده. پس قسم به ذات خود، قسم حق، که مأیوس نسازم به سبب ایشان
.«1» آرزومندي را و رد ننمایم سائلی را
فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ: پس سجده نمودند ملائکه، مگر شیطان. أَبی وَ اسْتَکْبَرَ: ابا کرد و تکبّر نمود از اطاعت امر و فرمان الهی، وَ کانَ
مِنَ الْکافِرِینَ: و بود از کافران. یعنی در علم ازلی الهی از منافقان بود و با ملائکه اظهار انقیاد میکرد و باطنا کافر بود و داخل در
ملائکه، لکن از ایشان نبود. چون حق تعالی امر به سجده فرمود، غش و غلّ او به محک امتحان ظاهر و کفر او هویدا شد، یا کافر
شد به جهت استکبار به امر سبحانی. زیرا اعتقادش بود که افضل از آدم علیه السّلام است، و چگونه افضل مأمور شود به تذلل براي
مفضول، و این تصور خلاف واقع و قیاس باطل و البته سرکشی است در مقابل فرمان الهی و موجب کفر میباشد.
احتجاج طبرسی: در جواب مسائل زندیق از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کرد: آیا صلاحیت دارد سجود براي غیر خدا؟
حضرت فرمود: نه.
__________________________________________________
. 1) تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 115 )
ص: 116
گفت: پس چگونه خدا امر فرمود ملائکه را به سجده آدم علیه السّلام؟
حضرت فرمود: هر که سجده کند به امر الهی، پس به تحقیق سجده نموده خدا را و سجده او براي خدا باشد زیرا به امر سبحانی
بوده. بعد فرمود: اما ابلیس بندهاي بود آفرید او را خدا براي آنکه بندگی کند و موحّد شود. پس خدا زمانی که خلق فرمود او را
میدانست که عاقبت چه میگردد. پس با ملائکه عبادت مینمود تا آنکه امتحان شد به سجده آدم و امتناع نمود، از جهت حسد و
شقاوتی که غالب شد بر او. پس لعن فرمود او را خدا و خارج نمود او را از صفوف ملائکه و نازل نمود او را به زمین رانده شد.
بدین سبب دشمن آدم علیه السّلام و ذریه او شد، و نیست سلطه او بر بنی آدم مگر وسوسه و خواندن به غیر راه حق و با نافرمانیش
.«1» اقرار نمود به ربوبیت الهی
تبصره: این مطلب محقق شده که ابلیس از ملائکه نبود. بلکه از جن بوده به دلایلی:
صفحه 80 از 303
.«2» اوّلا- به اقرار خودش که خداي تعالی اخبار فرموده: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ
.«3» ثانیا- فرمایش الهی در باره او که فرمود: إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ
یعنی: نافرمانی .«4» ثالثا- ملائکه معصومند از گناه و نافرمانی، چنانچه خدا فرموده: لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ
نکنند خدا را و به جا آورند آنچه را که امر فرماید ایشان را.
رابعا- احادیث بسیار از ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده که ابلیس
__________________________________________________
1) احتجاج طبرسی، جلد دوّم، صفحه 80 (در متن روایت، ابتدا بحث شیطان و سپس مسأله سجده مطرح شده است). )
. 2) سوره اعراف، آیه 12 )
. 3) سوره کهف، آیه 50 )
. 4) سوره تحریم، آیه 6 )
ص: 117
از ملائکه نبوده. از جمله تفسیر برهان: جمیل بن درّاج عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال سئلته عن ابلیس اکان من الملئکۀ او هل کان
یلی شیئا من امر السّماء؟ قال لم یکن من الملئکۀ و لم یکن یلی شیئا من امر السّماء و کان من الجنّ و کان مع الملئکۀ و کانت
.«1» الملئکۀ تري انّه منها و کان اللّه یعلم انّه لیس منها فلمّا امر بالسّجود کان منه الّذي کان
جمیل بن دراج گوید: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال نمودم از ابلیس که آیا از ملائکه بود یا کار گزار امري در آسمان؟
حضرت فرمود: نه از ملائکه بود و نه کارگزار امري از آسمان از جن بود، در زمره ملائکه، و ملائکه میدیدند او را از جنس خود و
حال آنکه خدا میدانست که ابلیس از جنس آنها نیست. پس چون امر به سجود شد، ظاهر گردید از او آنچه نهان بود.
استثناء منقطع باشد که از اول خارج بوده است. « الّا ابلیس » خامسا- آنکه
تکمله: آیه شریفه را اشاراتی است:
-1 آنکه شرافت و فضیلت و رفعت به علم میباشد و لذا آدم علیه السّلام را به سبب تعلیم اسماء بر ملائکه تفضیل و مسجود آنها
گردانید.
بنابراین با وجود افضل و اعلم، منصب امامت و خلافت به غیر نخواهد رسید زیرا تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است، عقلا و شرعا و
عرفا.
-2 آنکه انبیاء بر ملائکه فضیلت دارند زیرا حق تعالی ملائکه را امر فرمود به تعظیم آدم، و آن مقتضی است که آدم افضل باشد از
ملائکه.
-3 دالّ است بر قباحت و شناعت استکبار، و همین قدر در مذمت آن بس باشد که ابلیس به سبب استکبار آنی رانده درگاه سبحانی
و ملعون ابدي گردید.
4 -
ه
ی
آ
ه
ف
ی
ر
ش
لّ ا
د
ت
س
ا
رب ص
ا
ص
ت
خ
ا
ي
ر
ا
د
ر
ب
ن
ا
م
ر
ف
ه
ب
ر
م
ا
ی
ه
ل
ا
و
__________________________________________________
. 1) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 79 ، حدیث 14 )
ص: 118
نهایت انقیاد در امتثال اوامر سبحانی.
[سوره البقرة ( 2): آیه 35 ]... ص : 118
صفحه 81 از 303
( وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّۀَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ ( 35
وَ قُلْنا یا آدَمُ: و فرمودیم ما، محض فضل و کرم خود، که اي آدم! اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّۀَ: ساکن شو تو با جفت خود حوا
بهشت را.
چون مقصود اصلی در این حکم آدم علیه السّلام بود، لذا حوّا را تابع او ذکر نموده.
در منهج از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده: چون آدم علیه السّلام به بهشت داخل شد، به جهت تنهائی متوحّش بود، حق تعالی
.«1» خواب را بر او غالب ساخت و از استخوان پهلوي چپ او حوّا را خلق فرمود
.«2» ابی بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود: حوّا نامیده شد حوّا، به جهت آنکه خلق شده از زنده
اختلاف است در بهشت آدم علیه السّلام:
کلینی و ابن بابویه و علیّ بن ابراهیم قمی- رضوان اللّه علیهم- از حضرت صادق علیه السّلام روایت نمودهاند که بهشت آدم علیه
السّلام از بوستانهاي دنیا بوده که طلوع میکند در آن آفتاب و ماه، و اگر از بهشتهاي آخرت یا خلد بود، هر آینه خارج نمیشد
.«3» از آن
و حدیث دیگر دلالت دارد بر آنکه بهشت آدم علیه السّلام جنت خلد
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 156 )
. 2) بحار الانوار، جلد 11 ، صفحه 100 حدیث 5 )
3) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 82 ، حدیث دوّم و سوّم و چهارم. [...] )
ص: 119
.«1» بوده
علّامه مجلسی فرماید: مگر آنکه گفته شود بهشت آدم علیه السّلام که در زمین بوده، بهشتی باشد که ارواح مؤمنین در عالم برزخ
در آن باشند.
وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما: و بخورید اي آدم و حوا از میوههاي بهشت، بسیار با فراغت و خوشحالی، هر جا خواهید از بهشت، و
اراده کنید از نعمتهاي آن. وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ: و نزدیک نشوید، یعنی نخورید این درخت را فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ: پس میباشید
آن هنگام که نزدیک شوید به خوردن آن، از ستمکاران بر نفس خود، یعنی از کسانی که بهره و حظّ خود را از ثواب ناقص
نمودهاید.
تبصره: مفسرین را در شجره منهیّه اقوالی است:
-1 گندم. 2- انگور. 3- کافور. 4- عنّاب. 5- شجره علم که مخصوص محمد و آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.
و در تفسیر برهان روایتی وارد شده که از حضرت رضا علیه السّلام سؤال میشود: آن شجره چیست، و مردم اختلاف نمودهاند،
بعضی گندم و برخی انگور و بعضی حسد ذکر نمودهاند. حضرت فرمود: تمام حق است، زیرا درخت بهشت انواع میوهجات را
.«2» داراست، چنانچه درخت گندم انگور را هم در بردارد
و نهی از شجره در آیه شریفه تنزیهی است نه تحریمی سید مرتضی (رضوان اللّه علیه) در تنزیه الانبیاء فرماید: نهی چنانچه براي
تحریم است براي تنزیه نیز میباشد. و اگر تسلیم شویم و قبول کنیم نهی اینجا تحریمی است، البته حمل مینمائیم بر مجاز، به جهت
.«3» دلایل عصمت انبیاء
صفحه 82 از 303
و نیز شیوع استعمال نهی در تنزیه مانع است از حمل بر معنی حقیقی، بدون قرینه. بنابراین مخالفت چنین نهی هر آینه ترك اولی
خواهد بود، نه
__________________________________________________
.( 1) نهج البلاغه، خطبه اوّل (بنابر استنباط علامه مجلسی در بحار الانوار، جلد 11 ، صفحه 144 )
2) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 83 ، حدیث 13 (نقل به معنی). )
. 3) تنزیه الانبیاء، صفحه 11 )
ص: 120
معصیت، زیرا مخالفت نهی تحریمی منافی با مقام عصمت باشد.
تنبیه: در معانی و عیون الاخبار- ابن بابویه، صدوق، از حضرت رضا علیه السّلام در ذیل حدیثی فرماید: چون خداي تعالی تکریم
فرمود آدم علیه السّلام را به سجود ملائکه و داخل نمود او را در بهشت، آدم علیه السّلام تصور نمود آیا بشري افضل از من خدا
خلق فرموده است؟ خطاب رسید: سر بلند کن و نظر نما به ساق عرش. پس سر بلند و نظر نمود، دید نوشته:
لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علیّ بن أبی طالب امیر المؤمنین و زوجته فاطمۀ سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدا شباب
اهل الجنّۀ.
پس آدم علیه السّلام پرسید: کیستند اینها؟ خطاب شد: از ذریّه تو و ایشان بهتر از تو و تمام مخلوقات منند، و اگر ایشان نبودند خلق
نمیکردم تو را و نه بهشت و نه جهنم و نه آسمان و نه زمین را. پس بر تو است که نظر نکنی به آنان به غبطه، که خارج کنم تو را
از قرب خود، پس آدم علیه السّلام غبطه برد و تمنا نمود منزلت ایشان را، تا آنکه خورد از شجره منهیّه و حوّا غبطه برد به مقام
.«1» حضرت فاطمه سلام اللّه علیها و خورد از درخت. پس خدا ایشان را از بهشت خود به زمین انتقال داد
[سوره البقرة ( 2): آیه 36 ]... ص : 120
( فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ ( 36
بعد از آن بیان حال آدم و حوّا را فرماید که:
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها: پس بلغزانید آدم و حوّا را شیطان از آن درخت
__________________________________________________
1) معانی الاخبار، صفحه 124 ، حدیث اوّل. )
ص: 121
به وسوسه، یعنی بوسیله آن درخت موجب صدور زلّت از آنها شد.
فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ: پس خارج نمود آن دو را از آنچه بودند در آن، از بهشت و رتبه عظیمه و درجه رفیعه و اصناف نعمت و
کرامت.
محدث جزائري و فیض کاشانی بیان نمودهاند که: چون شیطان از مقام قرب رانده شد، قادر نبود داخل بهشت شود. به دیوار بهشت
برآمده مار را دید. گفت: مرا داخل بهشت نما، در عوض اسم اعظم را به تو تعلیم کنم.
مار گفت: ملائکه حافظین بهشت میبینند. شیطان گفت: مرا داخل در دهان و برهم گذار آن را تا داخل بهشت شوم. مار چنین
کرد، لذا سمّ در انیاب مار، مکان جلوس شیطان واقع شد. چون او را داخل نمود، اسم اعظم را پرسید. شیطان گفت: اگر من اسم
اعظم میدانستم، محتاج تو نبودم. خود را به آدم و حوّا نمود و مشغول گریه شد. پرسیدند: چرا گریه کنی؟ گفت براي موت شما و
صفحه 83 از 303
زوال نعمت از شما. گفتند: علاج چیست؟
گفت: خوردن از این درخت موجب خلود است. گفتند: نهی شده، گفت:
این درخت نیست و قسم خورد که من ناصحم. چون آدم و حوا گمان نداشتند که کسی به دروغ به نام حق تعالی قسم یاد کند، لذا
سخن او را قبول و از درخت خوردند. لا جرم از بهشت خارج شدند.
وَ قُلْنَا اهْبِطُوا: و فرمودیم ما آدم و حوا را بعد از خوردن شجره، پائین روید و فرود آئید از بهشت به مکان پست که دنیا است، و از
این مقام عالی دور شوید و به زمین هبوط کنید. بَعْضُ کُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ: در حالتی که بعضی از شما بعضی دیگر را دشمن هستید چه
شیطان و ذرّیه او دشمن آدم و ذریه او هستند و بالعکس. دشمنی شیطان و شیاطین به جهت کفر و طغیان است، و لکن عداوت آدم
و ذرّیه او به سبب ایمان و اذعان است.
علی بن ابراهیم قمی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود: پس فرود آمد آدم علیه السّلام به صفا، چون صفی اللّه
به او نازل شد، لذا صفا نامیده شد و حوّا بر مروه آمد، چون مرئه به او فرود آمد، مروه نامیده شد. پس آدم علیه السّلام چهل روز
ساجد و گریه مینمود، جبرئیل
ص: 122
علیه السّلام نازل شد و گفت: آیا خداي تعالی به قدرت خود تو را خلق ننمود و از عالم امر روح به تو عطا و تو را مسجود ملائکه
قرار نداد؟ آدم علیه السّلام گفت: بلی. جبرئیل گفت: خدا تو را از شجره منهیّه نهی فرمود، چرا تناول کردي؟ آدم علیه السّلام
گفت: ابلیس قسم یاد نمود به خدا که ناصح شما هستم، و من گمان نداشتم خلقی از مخلوقات جرئت نماید قسم دروغ را به ذات
.«1» حق
وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ: و براي شما و ذریه شماست در زمین قرار و آرامگاه، یا محلّ بهره و منفعت شما تا هنگام
رسیدن آجال، یا وقت قیام قیامت.
تبصره: در منهج مروي است که حق تعالی به سبب سه چیز بر آدم ترحم فرمود: حیاء، و بکاء، و دعاء.
اما حیاي او به مرتبهاي بود که شهرین حوشب نقل نموده که چون آدم به زمین آمد، سیصد سال از شرمساري سر بلند ننمود و
آسمان را ندید.
و امّا گریه او به درجهاي بود که در احادیث وارد شده که اگر گریه اهل دنیا را نسبت دهند به گریه حضرت داود علیه السّلام، گریه
او بیشتر بود اگر گریه اهل عالم و داود علیه السّلام را نسبت به گریه حضرت نوح علیه السّلام ملاحظه کنند، بکاء نوح علیه السّلام
زیادتر باشد و اگر گریه تمام عالمیان و حضرت داود علیه السّلام و نوح علیه السّلام را نسبت به گریه حضرت آدم علیه السّلام
مقایسه کنند، هر آینه گریه آدم علیه السّلام از همه بیشتر باشد.
.«2» و امّا دعاء او، متوسّل شد به حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اهل بیت عصمت علیهم السلام
__________________________________________________
. 1) تفسیر علیّ بن ابراهیم، جلد اوّل، صفحه 44 )
. 2) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 163 )
ص: 123
[سوره البقرة ( 2): آیه 37 ]... ص : 123
( فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ( 37
صفحه 84 از 303
بعد از آن در بیان قبولی توبه آدم علیه السّلام میفرماید که:
فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ: پس تلقّی نمود آدم علیه السّلام از پروردگار خود کلمات با برکت و عظمت را که آن اسماء خمسه طیبه
آل عبا علیهم السّلام میباشد، چنانچه در کتاب ینابیع الموده، ابن مغازلی از ابن عباس روایت نموده که از حضرت رسول صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم سؤال شد از کلماتی که آدم علیه السّلام تلقی نمود. فرمود: سؤال نمود از خدا به حق محمّد و علی و فاطمه و
.«1» حسن و حسین علیهم السّلام
علامه مجلسی در کتاب بحار از در الثمین نقل نموده که آدم علیه السّلام دید در ساق عرش اسماء پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
و ائمه علیهم السلام را، پس تلقین نمود او را جبرئیل، گفت بگو: یا حمید بحقّ محمّد یا عالی بحقّ علی یا فاطر بحقّ فاطمۀ یا محسن
بحقّ الحسن و الحسین و منک الاحسان. و روایاتی دیگر در کلمات وارد شده.
فَتابَ عَلَیْهِ: پس بازگشت فرمود حق تعالی بر آدم علیه السّلام به رحمت کامله و فضل شامله خود. إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ: به درستی
که خداي تعالی بسیار قبول کننده توبه و رجوع نماینده از عقوبت به مغفرت، بسیار بسیار بخشاینده و مهربان بر بندگان است.
تحقیق: این مطلب ثابت گردیده که انبیاء از اول عمر تا آخر عمر معصوم میباشند و گناه و خطا و سهو و نسیان از آنها صادر نگردد
زیرا قابل شأن و رتبه نبوّت کسی است که جمیع قواي طبیعیه و حیوانیه و نفسانیه او مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد، و کسی
که جمیع قواي
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 87 ، حدیث پنجم. )
ص: 124
او تابع عقل او شوند محال است که نافرمانی از او سر زند، به جهت آنکه تمام معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از
او صادر شود، تا یکی از قواي نفسانی مانند غضبی یا شهوي بر عقل غالب نشود، محال باشد صدور معصیت. پس بنابراین آیاتی که
موهم صدور معصیت باشد، تأویل شود به ترك اولی چه نافرمانی در ترك اولی نیز میباشد، زیرا شایسته مقام تقرب و جلالت شأن
نیست خلاف اولی نمودن، و این نسبت به انبیاء به اسم گناه اطلاق شده. لذا فرمودهاند: حسنات الابرار سیّئات المقرّبین.
شیخ ابو الفتوح رازي (رحمه اللّه) فرماید: قبول توبه از خداي تعالی به دو معنی باشد: یکی به ضمان ثواب و دیگر به اسقاط عقاب.
و توبه انبیاء و امامان علیهم السلام بر سبیل انقطاع و خضوع و فزع باشد به خداي تعالی.
همین « فَتابَ عَلَیْهِ » و معنی قبول خدا توبه ایشان را ضمان حق تعالی است ثواب طاعت و علوّ درجات را نسبت به آنان. و مراد به آیه
باشد، زیرا عقاب در حق پیغمبران ثابت نشود تا محتاج به اسقاط باشد. و نیز توبه براي تدارك نفی است که از شخص فوت شده و
به ترك اولی نیز صادق آید زیرا تذلّلی باشد به درگاه سبحانی که لطف خاصه الهی را شامل خود گرداند، اگرچه گناهی براي او
نباشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 38 ]... ص : 124
( قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُديً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 38
بعد از آن خطاب به آدم و ذریه او فرماید:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً: فرمودیم ما فرود آئید و انتقال یابید از بهشت به زمین، فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُديً: پس چون بیاید شما را از جانب
من هدایتی و حکمی و امري و دلالتی و بیانی، از ارسال رسل و انزال کتب، فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ: پس کسانی که پیروي کنند هدایت و
حکم مرا به قبول و
صفحه 85 از 303
ص: 125
عمل، فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ: پس هیچ ترسی نیست بر ایشان از وارد شدن مکاره و شداید چه ایشان از عذاب و عقاب ایمنند، وَ لا هُمْ
یَحْزَنُونَ: و نه ایشان اندوهناك شوند از فوت مقاصد و مطالب از ایشان، زیرا به مرادات و مقاصد خود خواهند رسید.
تبصره: آیه شریفه دالّ است بر بطلان قول جبریه و اثبات مذهب حقه زیرا تحقق و ثبوت هدایت منوط است به اینکه حق تعالی از
جانب خود پیغمبر و کتابی فرستد، تا هدایت براي بندگان حاصل گردد و نظام معاش و معاد نوع بشر برقرار بماند. بنابراین پس از
آمدن هدایت از جانب خدا، بندگان مختار باشند در قبول و ردّ هر که به اختیار پیروي نمود مهتدي و رستگار شد، و هر که به سوء
اختیار قبول ننمود کافر و هلاك گردید.
چنانچه نسبت به مؤمنین مهتدین فرمود هیچ خوف و حزنی براي آنها نباشد، و نسبت به معرضین کافرین میفرماید: